اطراد (علم بدیع)یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، اطراد بوده که در لغت به معنی «روان شدن، جاری شدن، در پی یکدیگر آمدن» و معنای اصطلاح آن هم نزدیک به معنای لغوی میباشد. ۱ - تعریف بدیعبدیع آن است که شاعر نام ممدوح (یا غیر ممدوح) و نام پدرانِ او را به ترتیب زمان ولادت آنان، صعودی یا نزولی، برشمارد، مانند: امــــید هســــت کـــه روی مــلال درنکشــــند •••• از آن سبب که گلستان نه جای دلتنگی است عــلیالخــــصوص کــــه دیبـــــاچۀ هـــمایونش •••• بـه نــــام ســــعدِ ابوبکــــرِ سعدِبْنِ زنگی است (سعدی) در مصراع چهارم، نَسَب ممدوح تا چهار پشت ذکر شده است. ۲ - شرط صحت اطرادشرط اطّراد آن است که سخن از تکلف و حشو برکنار باشد. زیرا در این حال اطّراد بر توانایی گوینده دلالت دارد و از صنایع بدیع به شمار میرود. ۳ - وجه تسمیهوجه تسمیۀ اطّراد آن است که در این صنعت پیوند و روانی شمارش نامها به پیوستگی و جریانِ آب جاری میمانَد. این صنعت غالباً در محلّ تخلّص به مدح به کار میرود. برخی اطّراد را مخصوص به شعر و استعمال آن را در زبان فارسی از عربی خوشتر دانسته و طولانی شدن آن را ناپسند داشتهاند و برخی ارزش بدیعی این صنعت را بسته به وجود زیباییهای جانبی دانستهاند. [۱]
سعادت، اسماعیل، دانشنامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۵۱.
۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اطراد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۰۹. ردههای این صفحه : آرایههای ادبی | اصطلاحات ادبیات فارسی | تکنیکهای ادبی | روشهای بلاغت | شکلهای سخنرانی | علم بدیع
|